در کمابیش ۶۰ سال گذشته دگرگونیهای چشمگیری در ساختار و آمیزۀ طبقاتی جامعۀ ایران پدید آمده است. برای نمونه، اکنون دیگر چیزی به نام طبقۀ دهقان در ایران و شاید در بیشتر کشورهای جهان وجود ندارد. طبقۀ کارگر صنعتی با همۀ نقشی که در تولید اقتصادی و زندگی اجتماعی دارد، دیگر نقش و جایگاه چیره را در جمعیت ایران ندارد و این نقش هم پیوسته رو به کمرنگ شدن دارد. در برابر آن، طبقهای به نام «طبقۀ میانۀ نوین» با ویژگیهایی که در این کتاب آمده است، هم در سازمان اجتماعی تولید و هم در کل جامعه در حال رشد است... بورژوازی ملی ایران در انقلاب ۱۳۵۷ سرنگون شد و یک گروه جمعیتی تازه به نام «طبقۀ جدید» جایگزین آن شد، بیآنکه از نگر طبقاتی بتوان برای خود این طبقه آیندهای روشن پیشبینی کرد. اما هماکنون، این گروه جمعیتی قدرت سیاسی و اقتصادی کشور را در دست دارد. در کنار این گروه و در فضاهای تاریک ساختار آن، گروه جمعیتی دیگری به نام لومپن بورژوازی زاده شد که تاکنون اثری بسیار زیانبار و ویرانگر بر اقتصاد و زندگی ایرانیان داشته است. در این کتاب نویسنده بیآنکه بخواهد خود را گرفتار طلسم تئوریپردازیهای کهنه سازد، بر پایۀ آمارهای رسمیِ در دسترس و مدل طبقاتی خود ، به بررسی سهم و جایگاه هر یک از طبقههای اجتماعی کنونی ایران پرداخته است. البته این مدل، بر پایۀ تجربۀ جهانی و ۱۵۰ سال گفتمان طبقاتی ساخته شده است. نویسنده به هیچ روی ادعای پاسخگویی فرجامین به پرسش طبقههای اجتماعی را ندارد. اما امیدوار است توانسته باشد به بخشی از پرسشها دربارۀ چیستی طبقههای اجتماعی پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران پاسخ گفته، و به پیدایش پرسشهایی نوتر دامن زده باشد.
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .