جهان نوآر در قرن بیستویکم، آن جهانیست که بیش از همه احاطهمان کرده و به زندگی و به روال مشترک گفتمان تلویزیونی بدل گشته است. جهان نوآر از پردهٔ سینما که شش دانگ حواسمان را به خودش جلب میکرد به جهان اینترنت و بازیهای ویدئویی کوچ کرده و نمودهای آن عمیقتر و مشخصتر شدهاند. بسیاری اکنون هر هفت روزِ هفته و بیستوچهار ساعتِ روز را بهصورت «آنلاین» زندگی میکنند؛ آنها فقط هستند که از واقعیت موجودِ اینجهانی بیرون بیایند و در واقعیت دیگری «زندگی» کنند. موضوع نوآر به جوهرِ وجودیمان تبدیل شده؛ و این را در برنامههای خبری هوچیگر، در پیشبینیهای هولناک کارشناسانِ مزدبگیر و در حدس و گمانهایی که به جای واقعیت مینشینند میبینیم. نوآر یک جا میشد مهار شود؛ اما حالا همه جا هست.
...
در جهان فیلم نوآر، سهم ما این است که بیوقفه در جستجوی قوتقلبی دروغین از یک ساختار اجتماعی جدید باشیم که هیچگاه هم امیال ما را بهعنوان تماشاگر برآورده نمیکند. ما گمگشته در برهوتی از تصاویر متناقضی هستیم که با سرعت هر چه بیشتر در حرکتاند و تدوینی تندتر و تندتر دارند، تا آنجا که پلان سینمایی، خودش هم از هم میپاشد و ما نهایتاً از هر هویتی که موقتاً تصور میکردیم به دست آوردهایم محروم میشویم. ما آن هنگام که بفهمیم دیگر وجود نداریم، به کجا خواهیم رفت؟ وقتی این توهم نهایتاً تحمل وزن سازهٔ خودش را هم نداشته باشد و به ورطهٔ وارونهنمایی گولزنندهای از پیوندهای استعاریاش فرو افتد،چه بایدکرد؟
نوآر که تجسم انکارِ «خود» است، بدون تصاویر تولیدی پیدرپیای که به یاریاش میآیند نمیتواند دوام بیاورد؛ چون خطرات اجتماعی و فرهنگی بهمراتب بیشتر از گذشتهاند، این چیزیست که اکنون با شدت و حدتی احیا شده و یأسآور ادامه پیدا میکند. جایگزینِ این کنشهای ناهمگنی که تشکیلدهندهٔ گفتمان واقعی در سینمای متأخر هستند چیست؟
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .