.
توتالیتاریسم خصم بىچونوچراى فردیت است و همه را یکرنگ و هم شکل مىخواهد. در عین حال هرگز به انسان، آنچنان که هست، رضایت نمىدهد و سوداى از نو ساختن انسان را در سر دارد. شرط نخست این بازسازىْ نوعى فراموشى تاریخى است. دولت توتالیتاریستى خاطرات مردم را نیز تیول خود مىداند. انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وابگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آینهى ایدئولوژى تاریخى ببینند. چون براى فردیت احترامى قابل نیست، چون انسان را وسیلهاى براى تحقق آرمانهاى محتوم و مکتوم تاریخ یا ذات برتر دیگرى چون نژاد یا ذوات ملکوتى به حساب مىآورد، پس ارجى براى عرصهى خصوصى فرد قائل نیست و دولت را محق و درواقع مکلّف مىکند که بر تمامى لحظات زندگى یکیک انسانها نظارت کند. حتى خلوت ذهن آدمى را هم عرصهاى خصوصى نمىداند و دولت توتالیتاریستى ادارهى آن را در دست قدرت خود مىخواهد. دقیقاً به همین خاطر، اینگونه دولتها صرفاً با دشمنان عملى خود نمىستیزند بلکه دشمنان بالقوه و ذهنى خود را نیز مىجویند و عقوبت مىکنند. از مقدمه مترجم
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .